تصنیف رعنا با نگاهی به سرگذشت حیدر خان عمواوغلی
اکثر گیلانیها و حتی برخی مردم سایر نقاط کشورمان با ترانهٔ رعنا آشنا هستند. اما مطمئنم خیلیها مثل خودم هنوز از چگونگی پیدایش این ترانه یا تصنیف بیخبرند. جستجو در این زمینه مرا به کتابی که اتفاقا اخیرا خریدهام رساند. کتاب یادبودهای انقلاب جنگل در آخرین صفحات خود در این خصوص مختصری آورده است. هر چند این توضیحات همهٔ آن چیزی را که دنبالش بودم را برآورده نکرد اما دانستن همین جزئیات نیز برای من بسایر ارزشمند است. آنچه در ادامه آمده توضیحات صفحات ۳۵۷ تا ۳۶۲ کتاب یادبودهای انقلاب جنگل است:
ترانهٔ
رعنا از تصنیفهای فولکوریک گیلکی است که در سرتاسر گیلان خوانده و اجرا
میگردد. خاستگاه این ترانه در شرق گیلان از سیاهکل تا اشکور میباشد. رعنا
دختری خوش چهره و زیباروی بود و عشاق زیادی داشت. مضمون اصلی ترانه گفتگوی
سرچوپانی با محبوب خود رعناست که البته به بهانه آن مسائل اجتماعی و سیاسی
عصر هم در ترانه مطرح میشود.
زمان سرودن تصنیف با توجه به اشاراتی که در آن انجام گرفته، به
نظر میرسد مربوط به اواخر دوره قاجار یعنی حدود سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۳۰۰
خورشیدی باشد، دورهای که هرج و مرج بر کشور حاکم بود، فئودالها و مالکین
بر جان و مال مردم مسلط بودند، بیگانگان در امور کشور دخالت میکردند و حتی
دستور میراندند، دزدان و سرکشان به حقوق مردم تجاوز نموده و شرایط سختی
بر جامعه حاکم بوده است. ترانه رعنامحصول چنین دورانی است.
نام پدر رعنا حسن خانه سری اهل خانه سر اشکور علیا و شوهرش نوروز اهل کشایه
اشکور بود، ولی شخص دیگری به نام سرگالش هادی سورچانی و به روایتی شخص
سومی به نام کُردآقاجان عاشق رعنا شدند که موجب پیدایش اشعار و ترانههای
سوزناک عاشقانه محلی فراوان در این زمینه گردید.
البته به نظر میرسد
که ارتباط عاشقانه فی ما بین آقاجان و رعنا مقرون به صحت نبوده، بلکه رفاقت
کُردآقاجان و هادی سورچانی با هم چنین تفکری را برای بعضی ایجاد کرده بود،
سرانجام کار این دو تن (هادی و کُردآقاجان) به جایی کشید، که با مردم
درگیر و کشته شدند. آنگاه رعنا و نوروز با هم عروسی کرده و تشکیل زندگی
دادند، ثمره این ازدواج دختریست که در حال حاضر در لوسرای رحیم آباد زندگی
مینماید. آرامگاه رعنا در روستای کلایه در اشکور میباشد.
روایتهای
متعددی از ترانه رعنا ورد زبان مردم است، بندهایی از این ترانه به خیزش و
رویداد انقلابی جنگل و به حیدر عمواوغلی اشاره دارد. حیدر عمواوغلی
انقلابی مشهور عصر مشروطیت در هنگام برگزاری کنگره شرق در باکو گزارشی
درباره اوضاع ایران از جمله مسائل گیلان و حکومت جمهوری ایران ارائه داده
بود که با استقبال اعضای شرکت کننده در کنگره مواجه گردید. در این گزارش
فرآیند اختلاف و تشتت در نهضت مورد بررسی قرار گرفته و آشتی جناحهای شرکت
کننده در آن پیشنهاد شده بود، متعاقب آن دو جناح قدرتمند نهضت جنگل یعنی
طرفداران میرزاکوچک و جناح چپ موافقت کردند، حیدر عمواوغلی برای حل اختلاف
دو جناح به گیلان بیاید. پس از ورود حیدر خان به گیلان دو تن از نمایندگان
صدر شورای جمهوری قفقاز نریمان نریمانف به نامهای ابراهیم بیک و داداش بیک
به طرف گیلان حرکت کردند تا نظر میرزاکوچک خان را جویا شدند. این
نمایندگان با میرزاکوچک و احسان اله خان و خالو قربان دیدارهایی داشتند.
خبر حضور حیدر عمواوغلی به گیلان در سرتاسر ایران پیچید، مهدیقلی هدایت
(مخبرالسلطنه) که نهضت خیابانی در تبریز را (۲۹ ذیحجه ۱۳۳۸ هجری قمری برابر
با ۲۲ شهریور ۱۲۹۹ خورشیدی) سرکوب نموده و به خون کشیده بود، نامهای برای
حیدر عمواوغلی در رشت فرستاد و خواهان عدم همکاری او با نهضت جنگل شد.
حیدر عمواوغلی در رد پیشنهاد او در نامهای جواب دندان شکنی برای او
فرستاد.
در پی ورود حیدر عمواوغلی به رشت کمیته انقلابی جدید به رهبری
کوچک جنگلی، حیدر عمواوغلی، خالو قربان، محمدی و سرخوش شروع به کار نمود و
اعلامیهای در ۲۳ مرداد ۱۳۰۰ خورشدی صادر کرد.
احسان اله خان از جناح
تندرو نهضت که از کمیته انقلابی کنار گذاشته شده بود، به منظور اینکه کمیته
انقلابی جدید را برابر کار انجام شدهای قرار دهد، تصمیم گرفت با نیروهای
زیر رهبری خود به تهران حمله کند و با تجهیز سه هزار نیرو از افراد روسی و
ایرانی در صدد اجرای نقشه خود برآید و قدرت نمایی نماید. اما در محلی به
نام «پل ذغال» مورد یورش واحد قراق و نیروهای جنگی ساعدالدوله قرار گرفت و
از دو طرف مورد هجوم واقع شد که منجر به شکست قوای او و پراکنده و متفرق
شدن نیروهایش گردید. نیروهای قزاق در همین هنگام پس از تصرف تنکابن قصد
تصرف گیلان را داشتند، میرزا کوچک خان رهبر نهضت جنگل سیصد نفر مجاهدت تحت
سرپرستی «مشهدی علیشاه» به کمک خالو قربان در لاهیجان فرستاد. حیدر عمو
اوغلی نیز با عدهای رزمنده و مهمات از راه دریا در سواحل رودسر پیاده شد،
در اطراف لاهیجان نبردی خونبار بین نیروهای نهضت جنگل و سپاه قزاق به
فرماندهی بصیر دیوان (سپهبد فضل اله زاهدی) رخ داد که موجب شکست نیروهای
قزاق گردید.
ترانه معروف «رعنا» با باور نویسنده کتاب «چکیده انقلاب
حیدر عمواوغلی» برای بزرگداشت از این حرکت حیدر عمو اوغلی سروده شده است.
وی مینویسد: «در خلال همین زد وخوردها بود که مردم گیلان در تجلیل حیدر خان عمو اوغلی – این چکیده راستین انقلاب- شعر و تصنیف سرودند»:
حیدر خانای دس به تیرای رعنای
سفید رودای سرازیرای رعنای
رعنای گل رعنای
گل سنبلای رعنای
ناگفته نگذاریم. در همین هنگام حیدر دیگری به نام حیدر دیگری به نام حیدر
دیلمی به اتفاق برادرش قره خان و زن جوانی به نام هیبت گروهی را مسلح
نموده، بر علیه خوانین دیلمان و سیاهکل به مبارزه خونین دست زد که خود
حکایت دیگریست این گمان هم است، بندی که روایت شد، به پاسِ دلیریهای حیدر
دیلمی سروده شده باشد.
در ترانهای که در ذیل نقل میگردد، ازهجوم
قزاقها و از سال آدم کشی سخن میرود و اشارهای به شیرمردان و اشارهای به
شیرمردان جنگل دارد و از فریاد گلونده رود و از طوفان گوراب زرمخ صحبت
میشود، امّا نامی از حیدر برده نمیشود.
رعنا
تو که دانی مو گالشم رعنای
مختار خانک سرگالشم رعنای
سالی صد من روغن کشم رعنای
از گالشی دس نکشم
جان من بگو، مرگ من بگو رعنای
پارسال بیچاره تره چی بوبو رعنای
رعنای گلای رعنای
گل سنبلای رعنای
قزاق بامو دس به تیرای رعنای
بزبو کوردآقاجان چپورای رعنای
کورد آقاجانی ایمشو میرای رعنای
اونی هفتمونی کی بگیرای رعنای
رعنای گلای رعنای
گل سنبلای رعنای
ایمسال ساله بارونای رعنای
نامرد چقدر فراونای رعنای
ایمسال ساله شیطونای رعنای
آدم کشی چی آسونای رعنای
رعنای گلای رعنای
گل سنبلای رعنای
تو گونی مو سوزن نبونم رعنای
رفیق دزدون نبونوم رعنای
بده که ته سوزن چکودن رعنای
رفیق دزدون چکودن رعنای
رعنای گلای رعنای
گل سنبلای رعنای
گلونده رود اوخان درای رعنای
گوراب زرمخ طوفان درای رعنای
جنگل هنی شیران درای رعنای
فریادی از مردان درای رعنای
رعنای گلای رعنای
گل سنبلای رعنای
ترانه رعنا را می توان از لینک زیر دانلود کنید البته متن این ترانه که با صدای استاد فریدون پوررضا اجرا شده است با آنچه با در بالا آمده تفاوت بسیاری دارد .

برگردان:
رعنا تو میدانی من چوپان کوهستان هستم
سرچوپان مختارخان هستم
سالی صدمن روغن میگیرم
از چوپانی دست بردار نیستم
جان من و مرگ من به من بگو رعنا
بیچاره پارسال چه بر سرت آمده بود
رعنا گل و رعناسنبل است
راه اسپیلی سرپائینی است
قزاق تفنگ به دست آمده است
تیر به پهلوی کُردآقاجان زده است
کُردآقاجان امشب میمیرد
شب هفت او را چه کسی میگیرد
رعنا گل و رعنا سنبل است
امسال سال باران است
نامرد چقدر فراوان است
امسال سال شیطان است
آدم کشی چقدر آسان است
رعنا گل و رعنا سنبل است
تو میگویی که من سوزن نمیشوم
رفیق دزدان نمیشوم
دیدی که ترا سوزن درست کردند
رفیق دزدان درست کردند
رعنا گل و رعنا سنبل است
در گلونده رود صدای پژواک تیراندازی و جنگ است
در گوراب زرمخ طوفان برپاست
درمیان جنگل شیران فراوانند
فریادهایی از مردان پیکارجو در آن است
رعنا گل و رعنا سنبل است.



اجداد نظامی پسیان که از دوستان امیرکبیر بودند ، آن قدر به پرچم ایران علاقه داشتند که تمام زندگی خود زمین های از دست رفته در قفقاز را به سبب قرار داد ترکمانچای رها کنند و بیایند این طرف مرز و بچه هایشان را بفرستند همان مدرسه ای که آقازاده های بی کفایت قاجاری می روند . در این میان محمد تقی توانست لیاقت خود را بیشتر از بقیه اثبات کند و با توجه به سابقه خانواده اش وارد مدرسه نظامی تهران شد . چند سال بعد پسیان که دیگر یاور (سرگرد) شده بود با یک گردان توانست امنیت راه های همدان را حفظ کند .پسیان در همین ایام جوانی سرگرم زندگی کوچک خود بود که ناگهان غول نظامی شرق را در مقابل دروازه های همدان دید . حکومت مرکزی که توان درگیری با روسیه را نداشت حاضر شد قوای مورد نیاز پسیان را در اختیار او قرار دهند تا او با راه اندازی جنگ شهری به نام « مصلی » بتواند با گرفتن تلفات از قوای روس ، حرکت آنها به سمت تهران را متوقف کند . اما کارشکنی های سیاستمداران و پناهنده شدن دولت موقت به عثمانی ، همه ی زحمات او را به باد و او به بهانه ی بیماری ورم کبد راهی آلمان شد . جای که یندنبرگ فرمانده ی مشهور آلمانی منتظر فرمانده جوان و شجاع ایرانی بود . او به پسیان علوم نظامی را آموخت و او را اولین خلبان ایران کرد . پسیان بعد از مدتی خدمت در ارتش ایران به فرماندهی نظامی خراسان منصوب شد . تا در کنار انگلیسی ترین نیروی تاریخ معاصر ایران ـ قوام السلطنه ـ قرار بگیرد . عهدنامه بین این دو خیلی دوام نیاورد و پسیان به سبب ظلمی که قوام به مردم می کرد نیرویی مردمی به حساب می آمد . پسیان از نارضایتی قاجاریه از قوام به سبب براندازی حکومت قاجاریه کمال استفاده را کرد و او را کَت بسته یه زندان عشرت آباد فرستاد . اما انگلیسی ها قوام را با کودتای رضاخان از زندان به نخست وزیری رساندند . بقیه ماجرا ساده است . سربازان پسیان در جنگ قوچان فرمانده خود را تنها گذاشتند تا با جدا کردن سر از بدن نیمه جانش پیکر او را به باغ نادری بیاورند . مورخ ها معتقدند که اگر پسیان به ندای اتحاد میرزا کوچک خان پاسخ مثبت داده بود ، دیگر حکومت مرکزی توان مقابله با انها را نداشت .










سعی میکنیم در این وبلاگ گوشه ای از اقدامات نهضت جنگل را بازگو کنیم در این فرصت از فیلم و نماهنگ وموسیقی گرفته تا متن و مقاله وشعر استفادده میکنیم ، تا شاید رضایت خاطر شما مخاطب محترم را بدست آوریم .همینجا اشاره میکنم که غالب مستندات این وبلاگ مربوط به کتاب سردار جنگل نوشته ی استاد ابراهیم فخرایی ست . از این اینکه وقت نازنینتان را در وبلاگ ما سپری می کنید بی نهایت سپاسگزاریم .