زندگی نامه

یونس معروف به « میرزاکوچک » فرزند میرزابزرگ اهل رشت ساکن استاد سرا در سال 1298 هجری قمری در یک خانواده متوسطی چشم به جهان گشود.

سنین اول عمر را در مدرسۀ حاجی حسن واقع در  « صالح آباد » رشت و مدرسۀ « جامع » که آنوقت ها رونقی داشت و اکنون به علت آتش سوزی خرابه ای بیش از آن باقی نمانده [ اکنون بصورت چند ساختمان در آمده ]، به آموختن صرف و نحو و تحصیلات دینی گذرانید.چند وقتی  هم در تهران در « مدرسۀ محمودیه » به همین منظور اقامت گزید و می بایست قاعدتا با این مقدمات یک امام جماعت و یا یک مجتهد جامع الشرایط از کار درآید؛ اما حوادث و انقلابات کشور ، مسیر افکار ش را تغییر داد و عبا و عمامه را به تفنگ و فشنگ و نارنجک مبدل ساخت .دارای دو خواهر و دو برادر یکی بزرگتر از خود به نام  « محمد علی » دیگری کوچکتر به نام « رحیم » بود که هر دو نفر بعد از وی وفات یافته اند.

مردی خوش هیکل و قوی البنیه و زاغ دارای سیمایی متبسم و بازوانی ورزیده و  پیشانی باز .

 میرزا در دوران جوانی و طلبگی


از لحاظ اجتماعی مودب و متواضع و خوش برخورد و از جنبه روحی عفیف و با عاطفه و معتقد به فرایض دینی و مومن با وصول اخلاقی .خاطراتی که از طلاب و دوستان ایام تحصیاش شنیده شد ، موید این معنی است که میرزا کوچک از همان روزگاران قدیم دارای صفات عالی و اخلاقی ممتاز بوده و بین طلاب و همسالانش شاگردی با استعداد ، صریح الهجه و طرفدار عدل و حامی مظلوم به شمار می رفت .

میرزا که وی را به همین نام یا « کوچک جنگلی » و یا میرزا کوچک » و یا « کوچک خان » خواهیم نامید، مردی بود ساکت و متفکر و آرام – نطاق نبود ولی آهسته و سنجیده سخن می گفت . صحبت هایش اغلب با لطیفه و مزاح توام بود و خودنیز از مطایبات دیگران لذت می برد . میرزا یک ایده آلیست و یک مرد مذهبی تمام عیار بود. هیچگاه واجباتش ترک نمی شد و از نماز و روزه قصور نمی کرد . در بین دو نماز ایات « ومن یتوکل علی الله فهو حسبه » و « قل اللهم مالک الملک » و « لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله » را زمزمه می نمود.

به اشعار فردوسی علاقه خاص داشت بطوریکه در گوراب زرمخ  مرکز تاسیسات نظامی جنگل ، جلسات منظمی برای قرائت شاهنامه فردوسی و تهییج روح سلحشوری افراد ترتیب داده بود. گاهی که از واقعۀ ناگواری دلتنگ می شد ، به گردش می رفت یا به قریه اشکلن که یکی از خواهرانش در انجا سکوت داشت سر می زد و یا به آهنگ « هدی م یا « رهاب » اشعار سوزناکی می خواند.  این شعر چند بار او شنبده شده که :

اگر چه فرش من از بوریا است،طعنه مزن

چـرا که خوابگـــاه شیـر در نیستــان اسـت

 

 

ادامه دارد

 

 

تبادل لینک

ابتدا لینک این وبلاگ را در پیوندهای خود وارد کنید سپس لینک خود را در قسمت نظرات این پست قرار داده و پس از مشاهده لینک این وبلاگ در وبلاگ شما ، لینک شما در پیوند های این وبلاگ درج خواهد شد.

با سپاس